این یعنی مظلومیت.
بسم رب المهدی...
مرد آمده بود چیزی بگوید
سرفه امانش نداده بود
.
.
.
چه میتوانست بگوید
وقتی تمامِ فهمِ یک شهر از جانباز
سهمیه دانشگاه است
وبعد از مرگ،شاید اسم یک کوچه...
بسم رب المهدی...
مرد آمده بود چیزی بگوید
سرفه امانش نداده بود
.
.
.
چه میتوانست بگوید
وقتی تمامِ فهمِ یک شهر از جانباز
سهمیه دانشگاه است
وبعد از مرگ،شاید اسم یک کوچه...
بسم رب المهدی...
اگر امروز به جایی رسیدیم که رهبر معظم انقلاب مجوز نرمش قهرمانانه را صادر کند و روحانی را با اختیارات تام به آمریکا بفرستد، اگر امروز آمریکا در بدر به دنبال نشستن پشت میز مذاکره است و
مدام خودش را به مذاکرات علاقمند نشان می دهد و برای ملاقات اوباما و روحانی برنامه ریزی می کند، تنها یک دلیل دارد؛ این آمریکا و غرب همان هایی هستند که 3 سال بعد از بازگشایی سانتریفیوژهای هسته ای مذاکرات را به پیش شرط منوط می کردند و ادامه مطلب...
بسم رب المهدی....
سخنرانی حجتالاسلام حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در شصت و هشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، آغاز شد.
متن سخنان رییس جمهور به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین
آقای رئیس،آقای دبیرکل! عالیجنابان، خانم ها و آقایان! ادامه مطلب...
بسم رب المهدی...
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، «احمد» کودک 6 ساله، به همراه دیگر برادرانش در یکی از پیادهروهای شهر «بیروت»، پایتخت لبنان آدامس میفروشد.
در چهرهاش نشانههای آوارگی و گرسنگی نقش بسته و همانند کودکان دیگر عادی به نظر نمیرسد، به امید خرید یکی از آدامسهایش به دنبال عابران راه میافتد تا بتواند از این رهگذر اندکی از شدت آوارگی و بیخانمانی خود بکاهد، آوارگی که در نتیجه بر افروخته شدن شعلههای جنگ، دامن این کودک را گرفته است.
در خیابان دیگری در «امّان»، پایتخت اردن کودکی که سنش به 4 سال نمیرسد، دستان خود را برای فروش گل به سمت عابرین پیاده دراز میکند؛ در لباسهای وی نشانههای آوارگی به خوبی دیده میشود.
«سمیر» 10 ساله نیز از جمله کودکانی است که جنگ در سوریه، او را به ترک کلاس درس و کار در آوارگی و غربت مجبور کرده است.
«خالد» که نتوانسته است، بعد از آواراگیاش در اردن به مدرسه بازگردد، برای گذراندن زندگی و تامین قوت روزانهاش وقت خود را صرف فروش چای برای عابرین پیاده میکند.
نعیما طاهری؛ دخترِ دخترِ دخترِ امام خمینی است.
دخترِ دخترِ دخترِ امام، یعنی نسل سوم انقلاب. انقلابی که پدربزرگ مادرش با اعتقاد به اسلامِ شیعهی انقلابی تئوریزه و با پشتوانه مردم به پیروزی رسانده و ده سال پس از پیروزی هم، رهبری کرده.
نعیما؛ نسل سومی است، یعنی الان بین 20 تا 30 سال دارد، امام و جنگ را یا ندیده یا بنا به مشاهده نفهمیده. نعیما اسمِ خمینی ندارد، شاید هم نخواهد داشته باشد. شاید نخواهد انقلابی باشد و شاید نخواهد حتی مذهبی باشد. نخواهد حجاب داشته باشد و نخواهد در ایران زندگی کند. همچنانکه الان در کانادا درس میخواند – خوب هم درس میخواند و جایزه میگیرد – و همچنانکه با حجاب نصفه نیمه در مراسم حاضر میشود.
شاید دلش بخواهد با هویت خودش زندگی کند نه هویت پدربزرگ مادرش. دلش بخواهد صفحه فیسبوک، اینستاگرام و پینترست داشته باشد. عکسهای خودمانی بگذارد و… اما مانعی وجود دارد.
مانعِ نعیما، مادرِ نعیماست؛ نعیمه اشراقی.
اتفاقا مادر نعیما هم مثل اوست. صفحه فیسبوک دارد، اصلاحطلب است و در سیاست آزادانه فکر و اظهار نظر میکند، عقاید خاصی راجع به حجاب دارد، عکسهای آرایش کردهاش عدهای را ناراحت میکند و…
اما، اما، اما ! اما مادر نعیما روی دیگری هم دارد. می خواهد خودش را به پدربزرگش منتسب کند بیآنکه چندان به وی متشبث و متشابه باشد. غافل از اینکه نسبت با خمینی(ره)؛ ایدئولوژیک و تئوریک است نه اولیگارشیک و ژنتیک.
امام خمینی(ره) یک عالم شیعی در فقه و فلسفه و عرفان بوده. یک رهبر سیاسی با تفکر انقلابی و عدالتخواهانه بوده که خود آن را «اسلام ناب» مینامید و در مقابل «اسلام امریکایی» و… قرار میداد (همچنانکه در مقابل اسلام متحجران موضع تندی داشت). یک رهبر مردمی، سادهزیست و بیادعا بوده.
بنابراین اگر کسی میخواهد از نسبت خود با امام(ره) بگوید یا ادامهدهنده راه او در علوم اسلامی باشد (نظیر برادر خانم اشراقی و داییزاده هایش که معمم هستند)، یا تفکر اسلام ناب او را در نظر و عمل پیاده کند(بخصوص در عالم سیاست) و البته باید مثل پدربزرگشان مردمی، بیادعا و سادهزیست باشد.
خمینی، اشراف زاده، سناتور یا ثروتمند نبود که لقب اشرافی، نفوذ سیاسی و مکنت مالی او به فرزندانش به ارث برسد. خمینی رهبر آزادیخواهان و عدالتخواهان جهان اسلام بود که شاگردان و پیروانش در پاکستان (شهید صادق حسینی)، عراق (شهید باقر صدر)، لبنان (امام موسی صدر)، جمهوری آذربایجان (اکرام علی اف) و… کشته شدند، ربوده شدند، زندانی شدند، شکنجه شدند و…
«خمینی چی» بودن سخت است و «خمینی» بودن خیلی سختتر.
شاید «نعیما» نخواهد این بار را به دوش بکشد. شاید دلش بخواهد راهش را خودش انتخاب کند و در این راه، راحت باشد.
مقصر مادرش «نعیمه» است که این بار را روی دوش او میگذارد، بیآنکه خود او بخواهد. مادرش نعیمه که خود دچار تناقض است؛ هم میخواهد به دخترش افتخار کند (همانگونه که هست) و هم میخواهد چیزی باشد که نیست. اینست که عکس دخترش را با فتوشاپ ناشیانهای اصلاح و محجبه میکند و بعد که عکس اصلی منتشر میشود، پست خود را حذف می کند.
تناقض از مادر نعیماست، نه خود او. بیچاره نعیما که به خاطر مادرش، حریم خصوصی اش مورد تجاوز قرار میگیرد و باید جوابگوی کسانی باشد که با آنها کاری نداشته و ندارد.حرص مادر نعیما بر انتساب خود به امام، حق زندگی آزادانه را از نعیما می گیرد.
بسم رب المهدی...
به نام آن که انسان را مسافر کاروان انتظار گردانید
سلام اى گل نرگس، اى که شیرین ترین انتظار، انتظار توست
و بهترین منتظر، منتظر توست
مى توانم در یک کلمه پر معنا بگویم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شیفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم که ظهورت را نزدیک گرداند
ما محتاج یک نگاه گذراى شما هستیم، زودتر ظهور کن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانیم.
خدا کند که بیایى و ما هم یکى از یارانتان باشیم
***
مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود. جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
" آقایم باز هم نیامد....."
درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود با خود می گویم ایت درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که
** او خواهد آمد **
و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :
مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا ...(هرچی تو دلتونه بنویسید.!!!)
بسم رب المهدی.....
ماری وجود دارد که هر کس در هر لحظه میتواند قربانی سم کشنده آن باشد.
ماری که هیچگاه قبل از حمله خبر نمیکند.
زهر آن بلا فاصله تا عمق قلب نفوذ میکند
و تا ابد آنجا میماند.
زهر این مار شما را نمیکشد، اما دردی مستمر و طولانی را برای قربانی به همراه خواهد داشد؛
اگر درمان نشود مرگ تدریجی رابه دنبال خواهد داشت.
مهمترین شاخصه این مارکه آن رااز دیگر مارها متمایز می کند ، این است که
او زهر خود را نه از بیرون،
بلکه از داخل وارد میکند.
زهر این مار بلا فاصله به گوش تزریق میشود.
قربانی این مار ممکن است به ظاهر سالم و عادی باشد، اما او در درون خود دردی گنگ را تجربه میکند.
پزشکان هم میگویند که نمیتوانند زهر این مار را خنثی کنند و فقط خود مار میتواند برای زهرش پادزهر آماده کند.
این مار بسیار مرموز است و در لانهای که 33 تیغ دارد، محافظت میشود.پس سعی کن تا از گزند آن در امان باشی.
زبانت را نگهدار.
اصرار بیش از اندازه بر مذاکره و اهل معامله بودن در شعارهای انتخاباتی و پس از انتخاباتی دولت جدید، اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی در خصوص سوریه، مصادف شدن کاردولت جدید با جدی شدن بحث حمله به سوریه، تکذیب نکردن آقای ظریف در خصوص مکاتبه ی بین آقایان روحانی و اوباما در مصاحبه ی اخیرش، حضور فلتمن در ایران در جهت اعلام تصمیم نهایی حمله به سوریه و در نهایت هشدار اخیر رهبری به دولت در خصوص لزوم عدول نکردن از اصول انقلاب، گمان انسان را به یک نتیجه گیری تلخ هدایت می کند و آنهم احتمال معامله ی برخی از منتسبان دولت جدید و مسئولان آمریکا بر موضوع مقاومت و سوریه و در واقع اسرائیل است .