سید منتظری و امام زمان.....( نمیخوای به منجی بشریت چیزی بگی؟؟؟)
*بسم رب المهدی *
یا اباصالح المهدی ادرکنی.......
امروز میخوام براتون یه خاطره از خودم با آقا رو بنویسم . یه روز یه اتفاقاتی افتادو قرارشد پنج روز برم اردو اونم با صد نفر دیگه که هیچ کدومشونو نمیشناختم. همون روز اول رفقای باحالی پیدا کردم بگذریم... . اونجا یه دفتر های شخصی بهمون دادن که خیلی جلب بود . یه قسمت داشت که اسمش دل نوشته ها بود ...همونجا بود که تو ذهنم افتاد که تو این پنج روز که اومدم اینجا یه کم با خودم خلوت کنم و یه ذره به کارام فک کنم. بعدش به خودم گفتم نه این کارا که فایده ای نداره ... اخرش که چی ؟ میخوای چیو ثابت کنی با این کار الکی...